چکیده: زمینه و هدف: مربیان ورزشی رده‌های پایه با چالش‌های چندبعدی و پیچیده‌ای در حوزه‌هایی مانند برنامه‌ریزی، مالی، گزینش، آموزش، انگیزش و نظارت مواجه‌اند. تنوع و تعدد این چالش‌ها، لزوم تدوین الگوی نظام‌مند مدیریت منابع انسانی را برای این قشر حیاتی در نظام ورزشی کشور نشان می دهد. بر این اساس، هدف این پژوهش، طراحی الگوی مدیریت مربیان ورزشی رده‌های پایه با رویکرد مدیریت منابع انسانی بود تا با شناسایی چالش‌ها و کارکردهای کلیدی، راهکارهای عملیاتی برای بهبود اثربخشی مدیریت این مربیان ارائه شود. روش: این پژوهش ازنظر هدف، توسعه ای-کاربردی و ازنظر جهت‌گیری، اکتشافی است که با رویکرد آمیخته (کیفی-کمی) اجرا شد. در بخش کیفی، از روش نظریه داده بنیاد (گراندد تئوری) با رویکرد گلیزر استفاده شد. جامعه پژوهش شامل مدیران باشگاه‌های رده‌های پایه، مربیان و متخصصان دانشگاهی بود که با نمونه‌گیری هدفمند و نظری انتخاب شدند (۱۹ نفر). ابزار گردآوری داده‌ها، مصاحبه‌های عمیق نیمه ساختاریافته بود و داده‌ها با نرم‌افزار مکس کیودا 2020 در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و نظری تحلیل شدند. در بخش کمی، از روش تصمیم‌گیری چندمعیاره (تکنیک دیمتل) استفاده شد و نمونه آماری (۱۰ نفر) از میان مشارکت‌کنندگان کیفی به‌صورت هدفمند انتخاب شدند. ابزار این بخش، پرسشنامه مقایسات زوجی بود و روابط علی بین متغیرها با نقشه شبکه ترسیم شد. یافته‌ها: تحلیل داده‌های کیفی منجر به استخراج 99 مفهوم اولیه و 15 مقوله شد که پس از چگالی شدن در فرآیند کدگذاری، به ۷ چالش کلیدی (برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری مناسب، اعتباری و مالی، گزینشی، آموزشی، فلسفه مربیگری، انگیزشی و نظارتی)، ۵ کارکرد مدیریتی (برنامه‌ریزی، جذب و گزینش، آشنایی و آموزش، حفظ و نگهداری، نظارت و ارزیابی) و 3 پیامد راهبردی (توسعه سرمایه انسانی متعهد و حرفه ای در مربیگری پایه، پرورش نظام مند ورزشکاران پایه و تضمین پایداری و تعالی ورزش ملی) تقلیل یافت. فرآیند یکپارچه سازی مدیریت منابع انسانی مربیان ورزشی رده‌های پایه به‌عنوان مقوله محوری انتخاب شد و الگوی نهایی پژوهش ترسیم گردید. در بخش کمی، روابط علّی بین کارکردها با تأکید بر میزان تأثیرگذاری و تأثیرپذیری هر یک، در قالب نقشه شبکه روابط مشخص شد. نتیجه‌گیری: طبق الگوی نهایی ترسیم‌شده در این پژوهش، ضروری است که مسئولان ورزشی به‌منظور مدیریت و کاهش آسیب های ناشی از چالش‌های شناسایی‌شده، از طریق تمرکز بر کارکردهای مدیریت منابع انسانی، استراتژی‌های مناسبی را در سطوح کلان و خرد تدوین کنند. بر اساس تحلیل روابط علّی در بخش کمی، پیشنهاد می‌شود مدیران ابتدا بر مؤلفه‌های اثرگذار هر کارکرد به‌ویژه در حیطه های برنامه‌ریزی، نظارت و ارزیابی و جذب و گزینش متمرکز شوند، چراکه این عوامل تأثیر مستقیمی بر اثربخشی سایر بخش های سیستم دارند. اجرای نظام مند این الگو، تحقق پیامدهای راهبردی پژوهش، شامل توسعه سرمایه انسانی متعهد و حرفه ای، پرورش نظام مند ورزشکاران پایه و درنهایت تضمین پایداری و تعالی ورزش ملی را در پی خواهد داشت. استفاده از راهکارهای پیشگیرانه و اصلاحی ارائه‌شده در این پژوهش نیز در راستای دستیابی به این اهداف، راهگشا خواهد بود.